سیر تاریخی شهر گراش (به قلم Gerash.info)
گِرِشَه (gereša)
درکتاب تاریخ لارستان آمده است «وجه تسمیه گراش اینطور بوده که چون آن قریه روی شن کوه قرار داشته و شن بهاصطلاح لاریها آنرا گِرشه نامند. از این جهت قریه نامبرده به گراش موسوم شده است» (مورخ لاری، ۸۱:۱۳۴۱). «در گویش محلی گراش، گرشه به نوعی از سنگهای رسوبی آهکی (مارن) گفته میشود و این نوع رسوبات که به رنگهای سبز و قرمز هستند، کمابیش در ارتفاعات اطراف گراش و همچنین در مرکز شهر گراش بخصوص کوه کلات (kalāt) بهچشم میخورد (صلاحی، ۵:۱۳۸۲).
نگاه تاریخی به شهر گراش
شهر گراش از نظر تاریخی یکی از شهرهای مهم در جنوب استان فارس میباشد. اولین کتابی که از گراش ذکری به میان آوردهاست «بستان السیاحه»از حاج زین العابدین شیروانی است. در این کتاب گراش را اینگونه توصیف میکند: (گراش بر وزن فراش، قلعهای است خدا آفرین در یک منزلی خطه لار واقع و آن یک قطعه کوه به شکل مخروطی و اطرافش واسعهاست و آن مانند تل بزرگی است از تحت الی فوق عمارتست و قریب هفتصد باب خانه در اوست و چند مزرعه مضافات اوست. آبش بسیار کم و اکثر اوقات آب باران در برکهها ذخیره نموده و به مصرف رسانند، هوایش به غایت گرم و نخلستان فراوان دارد و مردمش شیعه مذهب هستند.)
کتاب دیگری که از گراش در دو قسمت ذکری کرده است«فارس نامه ناصری» تالیف حاج میرزا حسن فسایی میباشد. آنجایی که قلعههای معروف فارس را معرفی مینماید قلعه گراش را:(کوه کوچکی است که به قریه گراش به ناحیه مضافات شهر لار، پیوسته آبش از آب انبار بارانی است. به ده نفر تفنگچی پنج هزارنفر دشمن را دفع کند.) در کتاب «فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه» از محمود بن عثمان که به کوشش آقای ایرج افشار چاپ شده، قدمت گراش را به قرن ششم هجری میرساند. موقعیت استراتژیک قلعه گراش و لزوم استحکامات در برابر دفاع از متجاوزان و اشرار و همچنین گرایش حکام و خوانین بخود مختاری، قلعه گراش محل مناسبی بودهاست.
وجود آثار تاریخی مربوط به دوره ساسانیان ازجمله سدّ ساروجی تنگآب است که قدمت آن در سند ثبتی این اثر در فهرست آثار ملی، دوره ساسانی ذکر شده است. این سد در تنگهای بههمین نام در جنوب شهر گراش واقع شده است و امتداد جویهای منشعب از آن تا دشت بالای گراش که به استخرهای متعدد تا انتهای آن ختم میشود، نشاندهندهی رونق کشاورزی گراش در دوران ساسانیان میباشد. این موضوع باوجود چاهها و آبانبارهای مطول که به برکهها و چاههای گبری موسوم هستند و در جایجای گراش مشاهده میشوند، قابل اثبات میباشد. آبانبار کدهبان(keda bāne) در نخلستان چارلسی(čārlessi) و آبانبارهای واقع در کوه سیاه، انتهای جویهای سد تنگآب در دشت بالا و همچنین چاه زیت(zite) در تنگهای به همین نام در غرب گراش که به گبری معروفند، مؤید این مسئله میباشند.
ساختوسازهائی از جنس سنگ و ملاط گچ در تپه باستانی بئر گال، که بر روی سازههای خشتی پیشاز تاریخ بنا شده است و بنا به گزارش کارشناسان میراث فرهنگی مربوط به دوره ساسانی میباشد بیانگر بخشی دیگر از حیات تاریخی گراش در زمان ساسانیان است اتفاقات تاریخی گراش نیز همچون دیگر نقاط کشورمان، در قرون اوّلیه اسلامی بهدرستی معلوم نیست. امّا همراهی سپاهی از گراش با لشکریان جهانگیریه و دیگر نقاط لارستان در مقابل لشکریان عمادالدوله علیبنبویه از پادشاهان دیالمه در اواخر قرن سوّم موضوعی است که در کتب تاریخی محلی آشکارا ذکر شده است.
در نیمه دوّم قرن چهارم بر اساس مندرجات تذکرهی شاه زندو، امیرمحیالدین از جانب ایشان به فتح قلعه گراش نائل میشود و فرمانده قلعه را که شخصی بنام صارم بنخوره مجوسی بوده، به اسلام دعوت میکند. و مؤید این نکته، متن شجرهنامه سادات و امیران گراش از همراهان شاه زندو است که برداشتی از تذکره بوده و بازماندگان سادات شاه زندو در گراش را که به سادات فعلی گراش ختم میشود، بهصورت مشروح ذکر میکند. بهجز تذکرهای که درابتدای قرن چهاردهم توسط سید علی اکبر بیرمی نوشته شده است در هیچکدام از کتب تاریخی دردسترس، به فتح قلاع منطقه توسط شاهزندو، کوچکترین اشارهای نگردیده است.
پناه بردن عبداللهخان پسر صدرالدین ابوالقاسم حاکم لارستان به قلعه گراش در حمله ابوبکر بنسعد زنگی از اتابکان سلغوری به لارستان درقرن هفتم که طبق نوشته منتخبالتواریخ و درهالتواریخ «مدتی قلعه را محاصره کردند و دیدند علاج بردار نیست پس بنا بر صلح گذاشتند…» و همچنین ذکر نام گراش تحت عنوان جریس درکنار «ایراهستان» صحرای «کندران»، «لار»، «جویم»، «فال»، «کران»، «رم» و «سیراف» در کتاب تاریخ وصاف نوشته وصافالحضره، درجهی اهمیت و آبادانی گراش و تسخیرناپذیری قلعهی آنرا در مقابل تهاجمات در قرن هفتم هجری نشان میدهد.
ظهور شیخرکنالدین دانیالی معروف به شیخ دانیال هنگی در قرن هفتم که طبق نوشته محمودبن عثمان در کتاب فردوسالمرشدیه فی اسرارالصمدیه از ده گریش بوده است و تأیید دکتر ایرج افشار و پرفسور اُبن (Aubinn) فرانسوی، که گریش، همان گراش کنونی است، به نظر دو محقق نشان دهنده این است که این شهر در قرون ششم و هفتم نیز از آبادی و رونق برخوردار بوده است. شیخ دانیال با مهاجرت به خنج و پایهگذاری سلسله مشایخ دانیالی، خنج را به مقر خانقاهی از دراویش تبدیل میکند و در سرنوشت لارستان و بنادر و جزایر خلیجفارس تأثیر زیادی برجای میگذارد.
با توسعه فعالیتهای مشایخ دانیالی در منطقه، گراش بهعنوان زادگاه شیخ دانیال نیز در قرون ششم و هفتم محل استقرار مشایخ و بزرگان صوفیه دانیالی میگردد بهنحوی که سید کامل پیرقتالی(۶۲۸-۷۱۷هـق) در ایام شباب بهدستور پدر، با شیخ دانیال که در کبر سن بود ملاقات نمود و در گراش نیز «در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان با شیخ غیاثالدین، و دیگر بزرگان و صوفیان گراش ملاقات داشته و نماز مغرب و عشاء به امامت ایشان برگزار میشود و بعد از نماز خفتن سید کامل پیر سخنرانی مفصلی ایراد میفرمایند که حاضرین شدیداً تحت تأثیر قرار میگیرند» (بخشایش، ۱۳۷۷).
«به این ترتیب طی قرن هفتم هجری، خانقاه او بهقدری شهرت یافت که بهعنوان یکی از چهار رکن دراویش جنوب ایران مشهور شده است. پساز او، مریدانش در سراسر حوزهی جنوب ایران و بهویژه دربار «هرمز» از قدر و ارزش والائی برخوردار شدند و اصولاً قرن هفتم را باید عصر «دانیال» و اخلاف او نامید».
در ابتدای قرن هشتم «تحولاتی در خنج باعث شد که شاخهی «دانیالی» و مشایخ آن دیار از قدرت پیشین افول نموده و جانشینان دانیال بنا به دلایلی نامشخصی به دربار ملوک هرمز مهاجرت نمایند و ریاست طریقت پساز شیخعبدالسلام خنجی (متوفی به سال۷۴۶۶هـ) به شیخمحمد ابونجم (۷۸۶-۷۰۴هـ) منتقل گردید» (وثوقی، ۱۳۷۴).
سلسله ابونجمی تحت حمایت حکام لار توانستند تا ابتدای قرن دهم به حیات سیاسی- اجتماعی خویش تداوم بخشند. در ابتدای قرن دهم روی کار آمدن شاهاسماعیل صفوی و ترویج مذهب تشیع و تشدید اختلاف فرقهای در منطقه و همچنین انتقال مسیرهای تجاری منتهی به خلیجفارس ازطریق خنج به مسیر جهرم، باعث ایجاد ناامنی در منطقه گردید. بهنحویکه بنا به گفتهی وثوقی در کتاب خنج گذرگاه باستانی لارستان و محمداعظم بنیعباسیان درتاریخ جهانگیریه بسیاری از مشایخ و علما از منطقه مهاجرت کردند. مسألهی ناامنی درمنطقه باعث تقویت قلاع نظامی ازسوی حکام منطقه گردید که قلعه گراش نیز از این امر مستثنی نبود، بطوریکه نقش قلعه گراش در تأمین امنیت منطقه و همچنین محلی برای نگهداری ذخایر و مهمات، از ابتدای قرن دهم تا پایان دوره قاجاریه بهمدت چهارصد سال درتاریخ منطقه مشهود است و نام سلسله حکام گراش از این تاریخ به بعد بلاانقطاع در تاریخهای محلی ذکر شده است.
براساس مکان گذشته دروازه ها و محلات قدیم گراش، شهر به دو محله اصلی تقسیم می شود:
۱) محله ناساگ Nasag)) ۲) محله بللئز (Belalez)
استاد دکتر احمد اقتداری در مصاحبه با روزنامه صحبت نو گراش در سال ۱۳۸۶ شماره ۱۱ آبانماه ریشه این کلمه ها این چنین معنا کرده اند: ناساگ یعنی جایی که سایه نداردالبته این کلمه پهلوی است ساگ در زبان پهلوی به معنای سایه است، باید بگویم که در حوالی جاده چالوس بین شهرستان کرج و گچسر دهی و جود دارد به نام نسا که دقیقا به معنای ناساگ است، در گراش هنگام طلوع، آفتاب نخست منطقه “بلک لئز” را روشن می کند و سپس ناساگ در طول روز این مناطق سایه ای وجود ندارد تا هنگام غروب آفتاب بر این سرزمین می تابد. ناساگی ها از اصلی ترین و قدیمی ترین ساکنان گراش هستند زبان آنها جز در واژه دال و ذال هیچ فرقی با محله برق روز ندارد. واژه بلک لئز اندک اندک تغییر کرده و نمونه های دیگری نیز تلفظ می شود مثلا بله لئز که از نظر معنایی فرقی ندارد و همه یعنی اولین شعاع آفتاب، امروزه این محله را برق روز می نامند و معنای برق هم همان پرتو خورشید است و ربطی به برق اصطلاح امروزی ندارد.
در اینجا به نوشته آقای عبدالعلی صلاحی محقق و پژوهشگر تاریخ در روزنامه صحبت نو گراش سال ۱۳۸۵
رجوع می کنیم:
ترسیم طرحی از گذشته گراش شاید برای کسانی که در آن دوران نیز روزگار سپری کردهاند، در این عصر مشکل باشد ولی قلم محقق میکوشد به مدد حافظۀ جوانان آن دوران که بهترین ایام خود در آن حال و هوا گذراندهاند و تغییراتی را که شاید هیچگاه به خاطرشان نیز خطور نمیکرد شاهد بودهاند، یادی را از آن دوران به اذهان بیاورد. تا از این طریق بگوید که ارائه طرحی برای آیندۀ شهر بدون در نظر داشتن پیشینه تاریخی دیار خود طرحی عقیم خواهد بود و شهری که نهادها و بناهای تاریخی خود را از دست داده باشد هویت خود را از دست داده است و ملتی که میراث گذشتگان را ارج نگذارد حرمت خود را زیر پا گذاشته است.
به بهانۀ فرو ریختن هفتمین و آخرین دروازۀ به جا مانده از گذشته شهرمان در بارندگی اخیر، به آرشیو نوارهای مصاحبهام با بزرگان شهر مراجعه کردم، مصاحبهای را در تاریخ ۲۸/۶/۱۳۸۰ با آقای حاج حسین خان اقتداری ترتیب داده بودیم، ایشان وضعیت گراش، دروازههای شهر و قلعه گراش را در زمان تصدیشان در سمت دهداری گراش اینگونه تشریح کردهاند.
گراش آن زمان آبادیی بود که اطراف کلات «kalat » شکل گرفته و گستردگی آن تا رودخانهای به نام« خئر khare » ادامه داشت. این آبادی محلی امن برای اهالی آن به شمار میآمد زیرا از یک طرف و بر فراز آن قلعهای قرار داشت که به علت وضعیت استراتژیک آن نه تنها برای گراش که به نقل از علاء الدوله در تاریخ لارستان « مامن و پناهگاه مردم لارستان بوده است » و از طرف دیگر فقط با هفت دروازه به خارج ارتباط داشت که این دروازهها رو به رودخانۀ فصلی خئرkhare که امروزه جایش را به خیابان اصلی شهر داده است باز میشدند. این دروازهها که شبها بسته میشد و حالت شهربند اعلام میگردید دارای درهای بزرگ چوبی بودند که در بالای آنها برجهایی برای استقرار نگهبان جهت محافظت از شهر ساخته شده بود و بدون این که دیواری مجزا برای شهر احداث شده باشد دیوار منازل اهالی حکم دیوار شهر را پیدا کرده بودند و راه ورود به برجهای برخی از دروازهها از طریق منازل امکان پذیر بود و گفته میشود بعضی از افراد متمول به علت نیاز به حفاظت از اموال خود، در نزدیکی یا بالای پشتبام خانه خود برجی را احداث میکردند و هزینۀ نگهبانان را میپرداختند که بعدها، گذر زیر این برجها به صورت دروازههای شهر در میآمدند. دروازههای شهربه ترتیب از سمت برقروز به طرف ناساگ عبارت بودند از :
۱. دروازه برق روز ( بِلَه لِئز Brla Lez ) در نزدیکی مسجد دروازه (صاحبالزمان(ع) امروزی) متصل به خانه حاج ابول قاسم روانبد (کوچه حسنیه کشتکاران)
۲. دروازه حاج شاعلی متصل به خانه عبدالجبار و مکتب حاج شریفی (کوچه نزدیکی دفتر امام جمعه فعلی )
۳. دروازه محمد جعفرخان کوچه بازار متصل به خانه محمد علی خان (کوچه سید محمودمعصومی امروزی )
۴. دروازۀ رضا عالی جنب خانه حاج محمدعلی حاج ابراهیم ابراهیمی (کوچه سنگابی امروزی)
۵. دروازه جنب خانه کربلایی حسینعلی حاج یحیی (کوچه شهید خواجهزاده امروزی )
۶. دروازه جنب خانه حاج زکریا و حاج باقر (کوچه شهید باقرپور امروزی )
۷. دروازه متصل به خانه غلامعباس رشید و مشهدی عبدالله پدر مرحوم حاج عباس رحمتی ( کوچه شهید معین زاده امروزی )
این نکته قابل ذکر است که در بیرون از دروازه شهر در محل گلکو (Gelku ) محلی که به دلیل ساختن مواد اولیه باروت به این نام معروف بود (نزدیکی پارک لاله) برجی استوانهای و بلند وجود داشت که در آن نگهبانان از بیرون به حفاظت شهر میپرداختند
عبدالعلی صلاحی ۹/۱۰/۸۵
منابع:
– چگونگی شکل گیری گراش و استحکامات قلعه آن در سده ی اول پیش از میلاد مسیح (نسخه خطی کتاب دره التواریخ)
– بیان فتح قلعه گراش و اسلام آوردن فرمانده قلعه در قرن سوم هجری (شجره نامه ی خطی سید عفیف الدین الموسوی)
– توصیف گرمسیرات و ذکر نام قدیمی گراش با عنوان “جریس” در قرن هفتم هجری (تاریخ وصاف)
– معرفی عارف بزرگوار شیخ دانیال و چگونگی مهاجرت ایشان از “گریش” (نام قدیم گراش) به خنج در قرن هشتم هجری (فردوس المرشدیه فی الانوار القدسیه)
– ذکر موقعیت و وضعیت جغرافیایی گراش تحت عنوان “جراش” در قرن سیزدهم (رات البلدان)
– توصیف قلعه و قریه گراش و وضعیت آب و هوای آن در ابتدای قرن چهاردهم هجری ( فارسنامه ناصری)
– معرفی کامل گراش شامل موقعیت جغرافیایی، تعداد نفوس ، وضعیت بارندگی و کشاورزی و دامپروری ، صنایع و سفالینه های گراشی و همچنین مذهب مردم گراش در ابتدای قرن چهاردهم هجری (سفرنامه سدیدالسلطنه)